نوشته شده توسط : مهیار

 

چشمان من چشمان تو

تمام لحظه هایی که بدون تو گذشت و رفت

همه فدای آن سرت با اینکه بد گذشت و رفت

اگر بیایی از سفر

دلم هنوز برای توست

این جان خسته ام عزیز

لب تر کنی فدای توست

چشمان من در انتظار

چشمان تو آتش تبار

چشمان من خیره به در

چشمان تو خورشید تر

چشمان من شب زنده دار

چشمان تو هر دو بهار

چشمان تو خوش کرده اند

خانه در این چشمان من

هرگز ندیدم که شوی

پابند آن پیمان من

هم درد و هم دوا تویی

آن یار با وفا تویی

آن یار بی وفا تویی

من گم شدم در راه عشق

باید کدامین سو روم

نه راه پیش نه راه پس

دیدی شدم بی همنفس ؟

یک روز تو گفتی به من

که راهمان از هم جداست

تو گفتی و این دل چرا حرف تو را باور نکرد ؟

جز دیدنت عزیز دل حکم دگر صادر نکرد ؟

 



:: موضوعات مرتبط: چشمان من چشمان تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 379
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد